خط تحریری قابلیت انتقال افکار، احساسات و تمامیت روحی را داراست. نحوه نگارش و ظاهر خط تحریری افراد می‌تواند نشان دهنده شخصیت، احساسات و خصوصیات ذهنی آنان باشد. بر اساس تحقیقات روانشناسی، خط تحریری ما تأثیر مستقیمی بر ذهن و روح ما دارد. الگوها و ویژگی‌های موجود در خط تحریری می‌توانند پیام‌های پنهان، مثبت یا منفی، راجع به خصوصیات فردی مانند خوش‌بینی، اعتماد به نفس، تمایل به همکاری و سرعت مغزی را منعکس کنند. همچنین، خط تحریری می‌تواند بر خلاقیت ذهن تأثیرگذار باشد.

درحالی‌که یک خط تحریری آرام و مرتب ممکن است نشاندهنده یک ذهن منظم و حساب‌شده باشد، یک خط تحریری پراش و بی‌نظم می‌تواند به نشانه‌ای از خلاقیت و تجدیدنظر در قواعد و مرزها باشد. خط تحریری که متنوع و دارای ویژگی‌های کمیابی مانند انحنا، حلقه و خطوط متقاطع است، ممکن است نشانگر ایده‌پردازی و خلاقیت فرد باشد.

این نوع خطوط تحریری می‌توانند نشان دهنده ذهنیت آزاد و خارق‌العاده باشند که به عنوان استعداد خلاق در نوشتن و طراحی تعبیر می‌شوند. بنابراین، می‌توان گفت که خط تحریری تأثیر قابل توجهی بر خلاقیت ذهن دارد. این یک فرصت است که هر فرد به طور خاص خود را بیان کند و عمق و ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود را در روش نگارش خود نشان دهد.

خط تحریری

نَسْتَعْلیق یکی از شیوه‌های خوشنویسیِ فارسی است. این واژه چنانکه در تذکره ها و مرقعات و اشعار آورده‌اند، از دو واژه نسخ و تعلیقپدید آمده است. خطِّ نستعلیق دومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. پیدایش نستعلیق پس از حمله مغول و در روزگار ایلخانی با دگرگونی‌های شگرف در نگارگریِ ایرانی همراه بود و این دو تحول، همزمان و در عصرِ زرّینِ هنرِ ایران شکل گرفته‌اند.

نستعلیق در محیطی پرورش یافت که در آن، نگارگری ایران فرم قطعیِ خویش را در آثارِ احمد موسی در نیمهٔ نخست سدهٔ هشتم هجری یافته بود. به‌گمانِ بسیار، نستعلیق‌های نخستین، پیرامون اواخرِ زندگیِ احمد موسی همزمان با آغازِ ظهورِ میرعلی تبریزی در اوایلِ نیمهٔ دومِ سدهٔ هشتم هجری و در بخش بزرگی از غرب ایران پدیدار شده‌اند. نشانه‌ها این نتیجه را به‌دست می‌دهند که نستعلیق به یک‌باره و توسط یک تن آفریده نشده و پیدایش آن تدریجی بوده است و احتمالاً میرعلی تبریزی برای نخستین بار آن را قاعده‌مند و اصولش را مشخص کرده است و ازاین‌رو او را واضعِ نستعلیق نامیده‌اند.

در ایران دو سبک نگارش نستعلیق به‌کار رفت: یکی به‌نام سبک جعفر یا اَظهَر که بسیار تحسین‌برانگیز بود و پس از پیرایش به‌دست سلطانعلی مشهدی در خراسان رواج گرفت و ازهمین‌رو، به شیوهٔ «نستعلیق خراسانی یا شرقی» شناخته می‌شود. سبک دوم، شیوهٔ عبدُالرَّحمن خوارَزمی و پسرانش، عبدُالرَّحیم و عبدُالْکَریم بود که در غرب و جنوب ایران استفاده می‌شد و ازاین‌رو «شیوهٔ غربی» نامیده شده است. سرانجام سبک غربی در ایران از بین رفت اما می‌توان اثر آن را در نستعلیق افغان، هندی و پاکستانی شناسایی کرد. اما شیوهٔ شرقی که در سده‌های پسین تکامل یافت، نستعلیقی است که در حال حاضر در ایران رواج دارد.

نستعلیق در مسیرِ تکاملش به‌دست سلطانعلی مشهدی قوی شد و به حرکت آمد؛ میر علی هِرَوی و مالک دِیْلَمی و باباشاه اصفهانی و محمدحسین تبریزی آن را قوام دادند و میرعماد حسنی آن را به کمال رساند. بسیاری از خوشنویسان از دربارِ صفوی به دربارِ گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خطّ نستعلیق را در آن سرزمین‌ها رواج دادند و نستعلیق از آنجا به بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد. پس از میرعماد نستعلیق کم‌کم جایگاهِ رفیعِ خود را در خوشنویسیِ جهان باز کرد. شاگردان و پیروانِ میرعماد شیوهٔ او را محفوظ داشتند و آن را رواج دادند و تا سدهٔ دوازدهم هجری قمری آن را با همان فرم و صورت، به پسینیان سپردند. سدهٔ دوازدهم دورانِ افولِ خوشنویسیِ ایرانی بود و این وضع تا ابتدای سدهٔ سیزدهم هجری قمری ادامه یافت. در نیمهٔ دوم این سده، نستعلیق دوباره جان گرفت و تا اوایل سدهٔ چهاردهم هجری قمری، شماری از چیره‌دست‌ترین خوشنویسان پا به عرصه گذاشتند که آثارشان نمایشگرِ یکی از درخشان‌ترین دوره‌های خوشنویسی در ایران است. در سدهٔ سیزدهم هجری قمری، همچنان نستعلیق جایگاهِ برترش را در خوشنویسی نگاه داشت. آغازِ عصر قاجاری، دورانِ رکودِ خوشنویسی است. اما بعدها خوشنویسانی نامدار مانند میرزا غلامرضا اصفهانی و میرزا محمدرضا کَلْهُر پدید آمدند. در سدهٔ چهاردهم دوباره خوشنویسی از کانون توجه به کنار نهاده شد و خوشنویسانِ اندکی در مدت چهل سالِ اوایل این سده، ظهور کردند که نامدارترین‌شان عِمادُالْکُتّاب در نستعلیق بود. نستعلیق در سدهٔ چهارده هجری خورشیدی اعتبار خود را حفظ کرد و اصولش همان اصول بنیادگذاردهٔ میرعماد است.

خط نستعلیق

شکسته‌نستعلیق از جدیدترین خطوط و زیباترین و سومین گونه از خوشنویسی ایرانی است که در اوایل سده یازدهم هجری قمری ابداع شد. چون بیشتر شکل‌های آن از شکستن و رها کردن خط نستعلیق گرفته شده بود به نام شکستهٔ نستعلیق شهرت یافت. خط شکسته نستعلیق از طرفی حاوی جزئیاتی از خط تعلیق است که در تندنویسی به کار کاتب می‌آید. در واقع خط شکسته پلی است میان روانی و تندنویسی تعلیق و ظرافت و زیبایی نستعلیق.

عده‌ای «مرتضی قلی خان شاملو» حاکم هرات و برخی دیگر «محمد شفیع هروی» معروف به «شفیعا» را ابداع کنندهٔ این خط دانسته‌اند. مرحوم عبدالمحمدخان ایرانی مؤلف کتاب «پیدایش خط و خطاطان» عقیده دارد که که شکسته نستعلیق در زمان صفویه به وجود آمد و مرتضی قلی خان شاملو آن را از نستعلیق رویاند. در نیمهٔ دوم سده دوازدهم «درویش عبدالمجید طالقانی» شکستهٔ نستعلیق را به اوج تکامل رسانید. شیوه شکسته‌نویسی از زمانی که در نیمه دوم قرن ۱۲ درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند و آن را قانونمند نمود، و تا به امروز همان مکتب و شیوه قابلیت خود را حفظ کرده‌است.

بعد از درویش عبدالمجید طالقانی از شکسته نویسان مهم دوره قاجار می‌توان از میرزاحسن اصفهانی، محمدرضا اصفهانی، میرزا کوچک اصفهانی، محمدعلی شیرازی و نهایتاً سید علی اکبر گلستانه را نام برد که پل ارتباطی بود بین نسل گذشته با دوران معاصر.

در سال ۱۲۸۰ خورشیدی (۱۳۱۹ قمری) پس از مرگ ناگهانی سید گلستانه در چهل و پنج سالگی، رکود طولانی و عظیمی در پیشرفت این خط رخ داد و این رکود تا سال ۱۳۵۰ خورشیدی ادامه یافت و تا آن سال اغلب خوشنویسان با یک دیدگاه سلیقه‌ای و غیراصولی به این خط می‌پرداختند. در سال ۱۳۵۰ دوباره حرکت عظیمی در این امر انجام گرفت و خوشنویسان با تهیه عکس‌ها و فتوکپی‌هایی که در دسترس بود، این خط زیبا را به جریان انداختند. استادان یدالله کابلی خوانساری، محمدحسین عطارچیان، غلامرضا مشعشعی، حسین فیض‌آبادی و مجتبی ملک‌زاده در این میان نقش مهمی را ایفا کردند.

خط شکسته

خط ثُلث یکی از شیوه‌های بسیار مهم در خوشنویسی اسلامی و یکی از خطوط ششگانه است و ابداع آن را به ابوعلی بن مقله بیضاوی شیرازی (معروف به ابن مقله) که در قرن سوم هجری می‌زیست نسبت می‌دهند

خط ثلث با ساختاری ایستا و موقر، بیشتر در تزئین کتاب‌ها و کتیبه‌ها به‌کار رفته‌است. تکامل تدریجی ثلث به عنوان خطی تزئینی توسط ابن مقله، ابن‌بواب و یاقوت مستعصمی شکل گرفت. ابن‌بواب زیبایی و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد. خط ثلث در ایران برای نوشتن عنوان سوره‌های قرآن کریم، پشت جلدنویسی، سرلوحه‌ها، و بخصوص در کتیبه‌ها و کاشی‌کاری‌ها به‌کار رفته‌است و هنوز نیز رایج است.

برخی معتقدند که ثلث خطی است که از خط کوفی استخراج شده و برخی معتقدند پیشینهٔ خط ثلث به خط جلیل، که خود منبعث از خط‌های نبطی و مُسْنَد بود، بازمی‌گردد و سابقه آن را به خط‌های ثلثین، خط طومار و خط نصف مرتبط دانسته‌اند.

بیشتر بر این باورند که ابن مقله، به عنوان نخستین کسی که خطوط شش گانهٔ اسلامی را قاعده‌مند کرد و در تکامل اولیهٔ این خطوط و به‌ویژه ثلث، تأثیر به‌سزایی داشته‌است و پس از وی ابن بواب و یاقوت مستعصمی بیشترین سهم را در منزه کردن و تکامل این خط به‌خود اختصاص داده‌اند. یاقوت، به‌ویژه تأثیر بسیاری در تکامل این خط داشته‌است. به ویژه پس از او بود که خط ثلث به عنوان خطی تزئینی و شایسته کتیبه‌نگاری تبدیل شد و در این زمینه گوی سبقت را از خط کوفی ربود. یاقوت مستعصمی را به عنوان بزرگترین خوشنویس خط ثلث ستوده‌اند.

ثلث‌نویسان و کتیبه‌نگاران بزرگ صفوی و عثمانی، این خط راه خوشنویسان بغداد و به ویژه یاقوت را دنبال کردند. دورهٔ شکوفایی خط ثلث در ایران، پس از عصر صفوی، بنا به دلایلی مانند رونق خط نستعلیق و هرج و مرج‌های طولانی سیاسی و اجتماعی، سیر نزولی یافت آنچنانکه تا پایان عصر قاجار، فقط یک ثلث‌نویس برجسته (محمدباقر شریف شیرازی) مجال ظهور یافت. اما در عثمانی اهمیت خط ثلث سیر صعودی داشت و آن دیار به‌تدریج به کانون ثلث‌نویسی مبدل گشت. ظهور جمع کثیری از ثلث‌نویسان برجسته در عثمانی، طی قرون نهم تا چهاردهم و کثرت آثار به جا مانده از آنان، که با ابداع شیوه‌های متنوع هنری در نگارش ثلث همراه بود، گویای چنین موقعیت ممتازی است. در سده اخیر، خط ثلث در ایران، عراق، ترکیه، سوریه، لبنان و مصر از اقبال نسبی برخوردار بوده و استادان برجسته‌ای قدم به عرصه نهاده‌اند. شیوه‌های رایج ثلث در این نواحی، به رغم برخی تفاوت‌ها، همان شیوه‌های دورهٔ صفوی و عثمانی است.

برای ثبت نام در دوره های انجمن خوشنویسان لاهیجان به آدرس انجمن مراجعه و یا لینک با شماره زیر تماس حاصل فرمائید .

انجمن خوشنویسان لاهیجان

01342220446